عشق یعنی پاک ماندن در فساد// آب ماندن در دمای انجماد//در حقیقت عشق یعنی سادگی
ای اشک
راز دل در پس این پرده نگهدار ای اشک
رحم کن بر من و این دیده خونبار ای اشک
تو زدل آمده ای راز دلم فاش مکن
حرمت خانه از این بیش نگهدار ای اشک
گونه را آتش غلتان تو میسوزاند
دیگر این گونه بدین گونه میازار ای اشک
رنگ خون بودی و از عصه چه بیرنگ شدی
من ندیدم دگری مثل تو غمخوار ای اشک
زین همه گوهر تابان که به دامن ریزی
مانده ام از تو از این همه ایثار ای اشک
من به صد خون جگر لایق رویش گشتم
مهلتم ده به خدا لحظه ی دیدار ای اشک
درد پنهان دلم در رخ تب دار مکش
تا که آگه نشود از دلم اغیار ای اشک
شور رویایی شیرین شرر شعله توست
بوالعجب!!آتش و شوری و شکر بار ای اشک
علی اسرار دل خویش مگوید با کس
تا تویی بهر دلش محرم اسرار ای اشک